این مقاله مبتنی بر این فرضیه است که ظهور رقم مسجع در نقاشی اواخر دورۀ صفوی، افشاریه، زندیه و اوایل قاجار، بنا به مصالح مذهبی و لزوم اجتماعی و اقتصادی بوده است. از مکتب اصفهان به بعد که نقاشی تا حدودی از حصار دربار بیرون آمد، در جامعۀ اصفهان بسط و گسترش یافت و با زندگانی روزمرۀ مردم گره خورد، نقاشان با معضل مقبولیت آن در بین عامه مردم مواجه شدند؛ چون نقاشی از دورۀ اسلامی بنا به مسائل کلامی و مذهبی همچنان در هالهای از حرمت قرار گرفته بود و گرچه گذشت ایام، این دیدگاه را تا حدودی تلطیف کرده بود، پیکرنگاری نزد گروههایی از جامعه همچنان در معرض بیمهری قرار داشت. نقاشان برای حل این معضل به رقمهایی روی آوردند که مفهوم دوپهلو داشت: یکی مفهوم مذهبی و دیگری حرفهای. شیوۀ فرنگیسازی هم که از نیمههای سدۀ دهم هجری در نقاشی ایران شروع شده بود، به کمک نقاشان آمد و آنها با گنجاندن پیکرههای فرنگی، مناظر و مزایای اروپایی در آثار خود، درواقع به نوعی فرافکنی مفهومی پرداختند و تاحدودی توانستند معضل حرمت در نقاشیهای پیکرنگارانه را حل کنند. در این مقاله با روش استقرایی و فرایند وصف و ارزیابی و تحلیل، علل و عوامل موضوع تتبع میشود.