دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
بازنمایی دلدادگان شرقی در تصویرسازیهای رباعیات خیام
5
15
FA
افسانه
کامران
استادیار دانشکده هنر و معماری- دانشگاه خوارزمی
afsanehkamran@yahoo.com
10.22059/jfava.2020.264003.666002
سنت تصویرگری رباعیات خیام در زبان فارسی برخلاف شاهنامه و خمسه نظامی برخاسته از سنت نگارگری ایرانی نیست، بلکه بیشتر باید آنرا پدیدهای خارجی دانست. پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات آن به روش کتابخانهای و به شیوه اسنادی- تاریخی صورت گرفته است و به بررسی بیش از 20 نسخه انگلیسی مصور رباعیات خیام و چند نسخه فارسی میپردازد. پرسش اصلی این مقاله اینست که چه رابطهای میان نقش معروف لیلی مجنون و رباعیات خیام وجود دارد؟ آیا این نقش برگرفته از سنت بازنمایی دلدادگان در نگارگری ایرانی است؟ بازنمایی دلدادگان یا عشاق یکی از مهمترین ایدههای بصری شده رباعیات است، که بخشی از این ادراک نتیجه ترجمه بینازبانی و بیننشانهای است. مقاله بر اساس نظریه بازنمایی استوارت هال، مطالعه در بافت گفتمانی اشعار و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و فرهنگی اروپای قرن نوزدهم به این فرضیه پاسخ میدهد که تصویرسازی دلدادگان در رباعیات و برجسته کردن عناصر اروتیک در این بازنماییها ادامه تفکر شرقانگارانه غربیها از شرق هزار و یک شبی است و بازنمای ذهنیت غربیان از مفهوم عشق و دلدادگی با توجه به چارچوبهای اخلاقی و عرفی آنان است که با مفهوم دلدادگی در جامعه ایرانی متفاوت است.
بازنمایی,دلدادگان,اورینتالیسم,اروتیسم,تصویرسازی رباعیات
https://jfava.ut.ac.ir/article_81534.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_81534_ac945fa0b4bfd27dbffb98dd37fe3a2b.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
اخلاق کاربردی و طراحی گرافیک
17
26
FA
عبدالعلی
باقری
هیات علمی/ دانشگاه هنر اصفهان
aa.bagheri@aui.ac.ir
10.22059/jfava.2021.303795.666484
انتقاد افلاطون از اشکال گوناگون هنرتقلیدی حاکیاز آن است که ارتباط میان هنر و اخلاق از گذشته مد نظر اندیشمندان بوده است. اما بحث اخلاق در طراحیگرافیک موضوعی جدید قلمداد میشود. بسیاری از طراحانگرافیک، در سالهای اخیر نسبت به تاثیری که بر مخاطب و جهان اطراف خود دارند، آگاهتر شده، تلاش میکنند تا حد امکان مسئولیت اخلاقی خود را در قبال جامعه و آثاری که خلق میکنند، بپذیرند. اما ارتباط بین عملکرد طراحیگرافیک و اصول اخلاقی چگونه تبیین میشود؟<strong> </strong>این نوشتار ضمن بررسی ارتباط بحث اخلاق با طراحیگرافیک، سعی دارد با روش توصیفی و تحلیل نمونههایی از آثار طراحیگرافیک، پاسخگوی سوال تحقیق باشد. اطلاعات این جستار از نوع کلامی و تصویری است که به روش اسنادی و مشاهده جمعآوری شده است. جامعهی آماری، آثار طراحیگرافیک (تبلیغاتی)، نمونهگیری انتخابی و هدفمند میباشد. نتیجه اینکه، امروز آثار طراحیگرافیک در تکنیکهای طراحی و ویژگیهای بصری بسیار چشمگیر و اثرگذار هستند، اما اصول اخلاقی در اجرا و عملکرد طراحیگرافیک کمتر دیده میشود. چه بسا اگر محدودیتهای حاکمیتی برداشته شوند، شاهد شرایط بدتری باشیم. بنابراین تدوین یک آییننامهی اخلاقی منسجم و مشخص برای طرحانگرافیک ضروری مینماید. همچنین، لازم است در محتوای آموزشی برنامههای درسی، علاوه بر آموزشهای تخصصی طراحیگرافیک، اصول اخلاقی نیز به هنرجویان آموزش داده شود.
اخلاق,طراحیگرافیک,اخلاق بصری. اخلاق کاربردی
https://jfava.ut.ac.ir/article_83094.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_83094_70f1ac4244bbc9d9717ba71c7afcea98.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
مطالعه تطبیقی نقشمایه موجود ترکیبی زن- پرنده در هنر ایران عصر سلجوقی با هنر تمدنهای بینالنهرین، یونان، هند و آسیای جنوبشرقی
27
36
FA
پروین
حسنی
دانشکده هنرهای تجسمی، دانشگاه تهران
parvin.hasani.b@gmail.com
مهیار
اسدی
0000-0002-2298-6355
گروه مجسمه سازی و نقاشی. دانشکده هنرهای تجسمی. پردیس هنرهای زیبا. دانشگاه تهران
mahyar.asadi@ut.ac.ir
10.22059/jfava.2021.318527.666652
نقشمایه موجود ترکیبی زن-پرنده بهعنوان مخلوقی افسانه ای در طیف وسیعی از آثار هنری دوران اسلامی قابل مشاهده است. در دوران سلجوقی، این نقش مایه علاوه بر نقش بستن روی سطوح گوناگون بهصورت دوبعدی، در آثار برنزی و سفالین پیکرگون نیز به نمایش درآمده است. زن-پرنده اغلب بهصورت تک و گاه بهصورت جفت به تصویر کشیده شده و در برخی متون از آنها بهعنوان حامیانی فرا انسانی یا دربردارنده نیروهای خوشیمنی یاد شده است. با توجه به اینکه در بسیاری از پژوهش های معاصر در داخل و خارج از ایران، از این نقش با عنوان <em>هارپی</em> یاد شده، پرسش اصلی بدین شرح است که چه نسبتی میان مفهوم نقش زن-پرنده در دوران سلجوقی و نمونه های مشابه آن در تمدن های بینالنهرین، یونان، هند و آسیای جنوبشرقی وجود دارد. در این راستا پژوهش با تکیه بر منابع مکتوب و با روشی توصیفی- تحلیلی به تجزیهوتحلیل کیفی دادهها می پردازد. چهارچوب نظری مقاله با اتکا بر تئوری بینامتنیت شکل گرفته و هدف اصلی آن تبیین نسبت میان مفهوم نقشمایه زن-پرنده سلجوقی با پیشمتنهای موجود است. نتایج نشان می دهد که مفاهیم نهفته در این نقشمایه، برآمده از پیش متن های بین النهرینی و هندی بوده و کمتر با نمونه های مشابه یونانی ارتباط دارد؛ بنابراین استفاده از عنوان هارپی برای زن-پرنده سلجوقی، اشتباه به نظر میرسد.
هنر سلجوقی,زن-پرنده,هارپی,سیرن,کینارا و کیناری
https://jfava.ut.ac.ir/article_83096.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_83096_11913b333c262d1df6e41041caa83a77.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
خوانشی بر پنداره لذت در طراحیصنعتی
37
48
FA
محمد
رزاقی
0000-0002-7687-632X
گروه طراحی صنعتی دانشکده هنرهای کاربردی دانشگاه هنر
m.razzaghi@art.ac.ir
سمیه
افراشته
دانشکده هنر دانشگاه الزهرا
somayeh67afrashteh@gmail.com
10.22059/jfava.2020.289398.666323
لذت، بخش جدانشدنی از فعالیت انسانهاست؛ چه وقتی کسب لذتهای کالبدی و مینایی، معیار کنشگری انسان بوده، چه وقتی مفهوم لذت، از مرزهای کالبد فراتر رفته، پنداره مقصودجویی انسان را به حوزههای گستردهتر از تن، که به عقل، جامعه، ماورا و عالم مینویی رهنمون میشود. از سوی دیگر، جریان منفعتطلبانه سرمایهداری، طراحی را به خدمت میگیرد تا با ایجاد قلابهای ظاهریِ لذت و خوشنودی در محصولات، همواره نرخ فروش کالاها را فزاینده نگاه دارد. از عواقب نامطلوب این جریان، انباشت افسارگسیخته کالاها و تخریب محیط زیست میباشد. در این پژوهش، با تعریف و بررسی مفهوم لذت در ابعاد عمومی و اختصاصی آن، تلاش شده که رابطه کالا با لذت و نیز پنداره لذت واکاوی شود. پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی بوده، دادههای کیفی از طریق بررسی منابع مرتبط استخراج شدهاند. بر اساس یافتههای این پژوهش، استدلال میشود اعضای هر یک از چرخههای طراحی، تولید و مصرف، باید به عنوان یک مسوولیت اجتماعی، از پنداره لذت به عنوان یک برساخت تصنعی از ارزش، فاصله بگیرند و با تکیه بر از ارزشهای واقعی، احساس لذت پایدارتری را از بودن در هر یک از چرخههای طراحی، تولید و مصرف خلق نمایند تا تقاضا برای تجدید خرید کالا و تنوعطلبی بیکرانهی انسان کاهش یابد.
لذت,زیبایی,پایداری,محصول,طراحی صنعتی
https://jfava.ut.ac.ir/article_76493.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_76493_e3201217ddfb64df7ac5a50f0fa64ba9.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
پژوهشی در سنگنگارههای نهبندان، نمونه موردی سنگنگاره نخلستان
49
60
FA
احمد
حیدری
هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بیرجند
ahmadheydari15@gmail.com
10.22059/jfava.2019.288193.666309
اغلب پژوهشگران سنگنگارهها را جزء هنرهای تجسمی محسوب میکنند. یکی از سنگنگارههای ارزشمند در خراسانجنوبی، سنگنگاره نخلستان در نهبندان است. این مجموعه دارای نقوشی تجریدی و فیگوراتیو با مضامین متعدد، بر چهار قطعه سنگ منفرد، پراکنده و نزدیک هم میباشند. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و گردآوری اطلاعات، با شیوه کتابخانهای و میدانی انجام شده است. از جمله اهداف پژوهش، بررسی و معرفی نقوش نخلستان، مقایسه تطبیقی با نقوش دیگر در داخل کشور و تحلیل صورت و معنای برخی نقشمایههای حجاری شده است. پژوهش حاضر بهاین نتیجه رسیده است که چهار قاب سنگنگارههای نخلستان، اگر چه دارای تفاوتهایی در نقش، فرم و نشانه هستند؛ ولی با مقایسهتطبیقی بهعمل آمده میان نقوش این سنگنگارهها با نقوش سفال، اثر مُهر و سنگنگارههای دیگر، میتوان گفت به احتمال تمامی نگارهها متعلق به عصر مفرغ(۳۰۰۰تا۱۵۰۰ق.م) هستند. از نظر موضوعی نقوش سنگنگارههای نخلستان به گیاهی، جانوری، انسانی و نشانه طبقهبندی میشوند. در مبحث نشانهها پیشنهاد گردید که نماد آنخ (زندگی جاوید) در مصر باستان، با تحولاتی که داشته، به شکل کوبههای ویژه زنان و مردان در درب خانههای سنتی ایرانی تا دوره قاجاریه برجای مانده است.
سنگنگاره,نخلستان,نهبندان,نقوش انسانی,نقوش جانوری
https://jfava.ut.ac.ir/article_82093.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_82093_047e1882ccb6598e639f8ac31c4ae884.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
* ارزیابی شیوههای عملآوری متفاوت رنگدانه شنگرف در رسالات کتابآرایی قرون 10 و 11 هجری قمری
61
69
FA
سمیه
نوغانی
گروه مرمت اشیاء، دانشکده حفاظت و مرمت ، دانشگاه هنر
somayeh.noghani@yahoo.com
پرنیا
مدرسی
دانشگاه هنر، تهران، تهران
parnia.mi.26@gmail.com
راضیه
جعفری
گروه دوباره تولید رنگ و کنترل رنگ، پژوهشکده فیزیک رنگ، پژوهشگاه رنگ، تهران، ایران
jafari-ra@icrc.ac.ir
10.22059/jfava.2021.303982.666491
شنگرف، در نگارگری ایران از دیرباز رنگی پرکاربرد، با کیفیت و ماندگاری بالا بوده است. در مورد روش تهیه و آمادهسازی این رنگ در رسالات کتابآرایی مطالب مهمی ذکر شده اما از لحاظ عملی این روشها کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. هدف از این پژوهش بررسی کیفیت بصری رنگ حاصل از رنگدانه شنگرف آمادهسازی شده براساس متون رسالات قرون 10 و 11هجری قمری است، با این پرسش اصلی که براساس معیارهای استاندارد، رنگهای حاصل از روشهای متفاوت آمادهسازی، چه تفاوتهایی دارند؟ در این پژوهش روشهای آمادهسازی این رنگدانه در پنج رساله کتابآرایی شاخص متعلق به قرون مذکور، براساس روشهای توصیفی – تحلیلی و آزمایشگاهی با استناد به منابع کتابخانهای و بازتولید عملی رنگدانه، بررسی شده است. نتایج بررسی رسالات کتابآرایی حاکی از تفاوت آمادهسازی شنگرف در مرحله اسیدشویی با دو اسید آلی (آب لیمو ترش و آبانار ترش) است. جهت بررسی تفاوت تهرنگ نمونههای بازتولید شده، نیاز به سیستم شبیهساز بینایی انسان در شرایط استاندارد بود. این امر با استفاده از آنالیز اسپکتروفتومتر انعکاسی در سیستم استاندارد فضارنگ CIEXYZ، CIELAB و CIELCH انجام شد. نتایج حاصل نشاندهنده بازسازی فام قرمز با تهرنگهای متفاوت شامل تنالیته قرمز شفاف، تهرنگ نارنجی و تهرنگ صورتی برای نمونههای مختلف شنگرف تولید شده با مواد اسیدشویی متفاوت است.
دوره صفویه,رسالات کتابآرایی,شنگرف,عملآوری شنگرف,رنگسنجی
https://jfava.ut.ac.ir/article_80981.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_80981_462d4eb5231b827cb1dacaa36e80a8cb.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
حسمکان در فضای حقیقی و مجازی و نقش آن در معناسازی وتجربه اثر هنری
71
79
FA
نادیا
علیانی
حفاظت و مرمت آثار فرهنگی و تاریخی دانشگاه هنر تهران
nadia.aliyani@gmail.com
صمد
سامانیان
دانشیار دانشکده هنرهای کاربردی، دانشگاه هنر
samanian_s@yahoo.com
10.22059/jfava.2020.296455.666401
تجربه اثر هنری، تنها میتواند در"فضا" متصوّر باشد و دادوستد مفسّرانه مخاطب و اثر، فهم زیباییشناسانه و معنابخشی، در فضاست که حادث میشود. شکلگیری مفاهیم نوظهوری چون حقیقتمجازی، قطعیّت حواس و تجربهی شناختهشدهی آدمی از بُعد مکان را به چالش کشیدهاست و نیاز به بازنگری شیوه سنّتیِ تحلیل حسمکان را-که تاکنون بیشتر در مباحث معماری و شهرسازی و با رویکردی کالبدی تعریف میشده- بیشازپیش ایجاد نمودهاست. در این مقاله، که از منظر پدیدارشناسی، و بهروش توصیفی-تحلیلی به بررسی نقش دامنههای فضا در تفسیر مخاطب از اثر میپردازد و نقش حقیقت و مجاز در تولید معنا و تجربه زیباییشناسانه اثر را مورد کنکاش قرارمیدهد، مسألهی اصلی، قیاسِ درکِ بدنمند و ذهنی یک مکان و تأثیرات آن در به فهم آمدن اثر هنری است. اینکه تلقّی آدمی از واقعیّت مکان و درک آثار، چگونه با طرح فضاهای غیرحقیقی دستخوش تحول گشته؟ نتایج حاصل از بررسیِ ابعادی از فضا که به رابطه اثر و مخاطب میپردازد، منجر به آسیبشناسیِ حذف بُعد حقیقی مکان در نمایش اثر شدهاست که از وجه زیباییشناختی و نیز اجتماعی موجب شکلگیری بحرانی به نام انسانیزدایی میگردد و درنتیجه تلاش برای تجربه اثر تنها در بُعد غیرمادّی، تجربیات مشاهدهگر را به سطح پایینتری از ادراک تنزل میدهد.
حس مکان,موزه مجازی,دامنه فضا,تجربه اثر هنری
https://jfava.ut.ac.ir/article_83097.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_83097_b117b7acdd9c29a58bca8146e9c0866f.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
مطالعه تطبیقی فرم و نقش جام های فلزی مکشوفه از مارلیک و حسنلو
81
92
FA
فروغ
جلیلی نیا
کارشناس ارشد صنایع دستی، دانشکده هنر، دانشگاه سوره
forugh.jalilinia@gmail.com
فرنوش
شمیلی
استادیار دانشکده هنرهای تجسمی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز
jalilinia_forough@yahoo.com
10.22059/jfava.2020.291463.666362
مطالعه و بررسی اسناد مکشوفه در طی حفاری های باستان شناسانه، همواره پلی به سوی کشف مناسبات، همبستگی ها و مراودات اقوام و مردمان پیش از تاریخ بوده است. مطالعه و مقایسه جام های فلزی مکشوفه از حفریات دو حوزه جنوب دریای خزر و دریاچه ی ارومیه، از نظر ساختار بصری، تکنیک اجرایی و روش ساخت و محتوای نقوش آنها، وحدت و همبستگی در ریشه های قومی، فرهنگی و مراودات میان اقوام ساکن در تپه های باستانی مارلیک و حسنلو در اواخر هزاره دوم و اوائل هزاره اول ق.م را آشکار می نماید. در این مقاله برآنیم تا با مطالعه و بررسی فرم و ویژگی های بصری جام های فلزی مکشوفه از این دو حوزه یاد شده، یعنی مارلیک و حسنلو به دو سؤال اساسی پاسخ گوییم. اول اینکه آثار فلزی حسنلو و مارلیک از چه وجوه مشترکی برخوردار بوده و دوم آنکه ویژگی های خاص این ظروف نشان دهنده چه تأثیر و تأثراتی از اقوام مجاور و همسایگان ایران کنونی میباشد؟ از این رو این پژوهش، که با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است، پژوهشگر توانسته با جمع آوری 12 نمونه از آثار (2 مورد متعلق به تپه حسنلو و 10 مورد متعلق به مارلیک) به طبقه بندی و بررسی آنها اقدام و نتایج را در قالب جداول ارائه کند.
جام های فلزی,حسنلو,مارلیک,فرم و تزئینات,وجوه اشتراک,تأثیرات
https://jfava.ut.ac.ir/article_83098.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_83098_ff138e0a1b8c39dad357952537592a7e.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
پوشش زنان در دو نسخه قاجاری فرهاد و شیرین صنیعالملک و شاهنامه عمادالکتاب از منظر افسانه چشم معصوم ارنست گامبریج
93
104
FA
آمنه
مافی تبار
0000-0001-9084-9873
دانشگاه هنر تهران
otsi_47@yahoo.com
10.22059/jfava.2020.298971.666436
دورة اول نقاشی عصر قاجار با حکومت فتحعلیشاه و پیکرنگاریدرباری شناخته میشود. دورة دوم با سلطنت ناصرالدینشاه نضج گرفته و با رواج طبیعتگرایی تا انتهای این سلسله، ادامة حیات میدهد. عموم هنرهای هر زمان به خصایص رایج در عصر خود وفاداری نشان میدهند، اما برخی از تصاویرِ نسخ خطی نیمة دوم قاجار، وامدار پیکرنگاریدرباری در دورة اول هستند و این مسئله در تجسّم پوشش زنانه نمود بارزی دارد. ازسویی ارنست گامبریچ، باور دارد هر هنرمند از همسلکانش بیشتر از واقعیّت تأثیر میپذیرد، امری که وی به افسانه بودن معصومیت چشم تعبیر میکند و آن را مقابل اصالت بالفطرة ذهن قرار <br />میدهد. نظر به چنین دیالکتیکی، پرسش این است: از منظر افسانه چشم معصوم ارنست گامبریچ، تفاوت سبکی پوشش زنانه در تصاویر دو نسخة متأخّر قاجاری یعنی فرهاد و شیرین صنیعالملک (عهد ناصری) و شاهنامه عمادالکتاب (عهد مظفری) چه چیزی را نشان میدهد؟ نتیجه به شیوة تطبیقی تحلیلی و با تدقیق در چهار نگاره، گواه آن است پوشش زنان در نسخة فرهاد و شیرین صنیعالملک بهخصایص دورة دوم و بروز آن در اجتماع ارجاع میدهد درمقابل، بهعکس بردار تاریخی، صور زنانه در شاهنامه عمادالکتاب درمقایسه با پیکرنگاریدرباری ارزشهای واقعیاش را بازگو میکند. این امر نشانگر آن است برخلاف آموزشهای صنیعالملک که متأثّر از طبیعتگرایی غربی بود، نقاش ناشناس عمادالکتاب، از سلف نگارگران سنتی بوده است.
قاجار,شاهنامه عمادالکتاب,فرهاد و شیرین صنیعالملک,افسانه چشم معصوم,ارنست گامبریچ
https://jfava.ut.ac.ir/article_83099.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_83099_0da72ed37330d951bfb890e0664ed051.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
پستمدرنیسم و تاثیر آن در هنر درمانی
105
114
FA
زهرا
بانکی زاده
دانشجوی دکتری دانشگاه الزهرا
as_bankizadeh@yahoo.com
منصور
حسامی
0000-0002-9845-1859
عضو هیات علمی دانشکده هنر دانشگاه الزهراس تهران
mansourhessami@gmail.com
علی
زاده محمدی
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی. کلینیک خانواده. .تهران
dr.zadeh@gmail.com
10.22059/jfava.2020.291799.666352
جنبش پستمدرن در دهۀ 1960 به عنوان واکنشی علیه مدرنیسم پدید آمد که مهمترین وجهۀ تمایز آن با دورانهای قبل، نوع نگاه آن به واقعیّت و نگرش انتقادی نسبت به قطعیّت علوم و حقایق بود. فرهنگ پستمدرن بیانگر یک نظریۀ نظاممند و فراگیر نیست، در این دیدگاه، واقعیّت برای افراد، متفاوت بوده و بر اساس ادراک، فرهنگ و زبان آنها مشخص میشود. بر این اساس، شالوده شکنی از مهمترین مظاهر پستمدرن به شمار میرود که نه تنها در گفتمان زیباییشناسی، بلکه در علومی چون روانشناسی تاثیر گذاشته است. هدف این پژوهش، مطالعۀ نظری و بررسی تاثیر ویژگیهای پستمدرنیسم در هنر درمانی پستمدرن به شیوۀ توصیفی- تحلیلی است. پرسش اصلی پژوهش این است که هنر درمانی پستمدرن تا چه میزان با مفاهیم مطرح در جهانبینی پستمدرن ارتباط دارد.<br />در این پژوهش، فرض بر آن است که مفاهیم مطرح در پستمدرن، به طور مشخص به هنر درمانی پستمدرن راه یافتند. نتایج حاصل از این پژوهش موید آن است که ساختارشکنی سازههای اجتماعی، اهمیّت واقعیّتهای چندگانه، اهمیّت وجهۀ اجتماعی هنر، فعالیت گروهی و مبتنی بر گفتمان، کثرتگرایی، اهمیت تاویل مخاطب، استفاده از استعاره، ایهام و کاربرد رسانههای مختلف در خلق آثار هنری از مهمترین ویژگیهایی است که در هنر درمانی پستمدرن مطرح و به کار گرفته شدند.
پستمدرن,هنر درمانی,ساختارشکنی,سازههای اجتماعی,واقعیّتهای چند گانه
https://jfava.ut.ac.ir/article_77756.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_77756_b1c387379f1fad85168db433d0140dc6.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
تصوف و عرفان در مقام ویژگی گفتمانی رسالههای خوشنویسی سدههای هشتم تا یازدهم هجری
115
124
FA
محمود
وطنخواه خانقاه
0000-0003-4345-7011
کارشناسی ارشد هنرهای اسلامی، دانشگاه هنر تهران
mahmoodvatankhah69@gmail.com
امیر
مازیار
استادیار دانشگاه هنر تهران، گروه آموزشی فلسفه هنر، دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر
maziar1356@gmail.com
10.22059/jfava.2020.302008.666459
تحولات تاریخی خوشنویسی اسلامی را میتوان با شناخت گفتمانهای مختلف حاکم بر آن در ادوار مختلف بازخوانی کرد. هدف این پژوهش نیز بازشناخت یکی از گفتمانهای تاریخ خوشنویسی، یعنی گفتمان صوفیانه و تحلیل ساز و کارهای زمینهای و رویههای تحمیل انگارههای عرفانی توسط این گفتمان بر رسالههای خوشنویسی است. گفتمانی که به مرور بر اثر قدرت یافتن و دامنه نفوذ تصوف، در حدود سدههای هشتم تا یازدهم هجری غالب گشت و آثار انگارههای عرفانی تحمیلی آن را در اقسام جریانات فکری و مشاغل و هنرهای این دوره میتوان مشاهده کرد. این گفتمان همچنین سبب به وجود آمدن ویژگیهای مشترک در متون و رسالههای مربوط به هنر خوشنویسی گشت. بنابراین در این پژوهش با اتخاذ رویکرد تاریخی- تفسیری و بهرهگیری از روش تحلیل گفتمان، به تعیین مفصلبندیها و بازشناخت ویژگیهای صوفیانه در رسالههای خوشنویسی سدههای هشتم تا یازدهم هجری پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که تلقی عرفانی از هنر خوشنویسی، در مقام ویژگی گفتمانی و تاریخمند خاص این دوره بوده و نه تنها خصیصه ذاتی و همیشگی خوشنویسی اسلامی نبوده، بلکه در کشمکش و تقابل آشکار با سایر گفتمانهای تاریخساز هنر اسلامی همچون گفتمان علمی- هندسی در سدههای پیشین قرار میگیرد.
خوشنویسی,خوشنویسی اسلامی,رسالههای خوشنویسی,تحلیل گفتمان,گفتمان صوفیانه
https://jfava.ut.ac.ir/article_77894.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_77894_0303f55770e1a19add40f4874d571cd1.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
26
2
2021
08
23
تحلیل و خوانش آثار هنری بر اساس نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم (مطالعه موردی: تابلوی شب پرستاره ونسان ونگوگ)
125
133
FA
فاطمه
پورذبیح
دانشکده هنر و معماری،دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران.
f.pourzabih@gmail.com
همایون
حاج محمد حسینی
h.hosseini@umz.ac.ir
استادیار گروه صنایع دستی و پژوهش هنر، دانشکده هنر و معماری دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
h.hosseini@umz.ac.ir
محمد
اعظم زاده
استادیار گروه صنایع دستی و پژوهش هنر، دانشکده هنر و معماری دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران
a.azamzadeh@yahoo.com
10.22059/jfava.2021.302555.666468
از آنجا که نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه ی نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری، مورد پژوهش قرار گرفته و به فعل در آید. پژوهش حاضر به روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی فرایند ادراک زیبایی می پردازد که از درک معانی جزئیه در قوه ممیزه شکل می گیرد. بدین ترتیب، سه قوه ادراکی که ابن هیثم از آنها به عنوان مراحل ادراک معانی جزئیه یاد می کند، مورد کنکاش علمی قرار گرفت. هدف این پژوهش، تبیین الگوهای ساختاری نهفته در نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم و بررسی آثار هنری توسط الگوهای تبیین شده، می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است، ادراک بالمعرفه با توجه به اطلاعات پیشینی، امکان دسته بندی اطلاعات به "گونه" و "فرد" را دارد؛ بنابراین از همنشینی برخی معانی جزئیه که ساختاری کیفی_بصری ایجاد می کنند، کلیت مشابهِ یک گروه از معانی جزئیه را شکل بخشیده، و در یک گونه شناخته می شوند؛ در نتیجه می توان از آن گونه به مثابه الگویی برای تحلیل ساختار بصری آثار هنری استفاده کرد. در پایان، با استفاده از الگوهای تبیین شده، یک اثر از ونگوگ مورد تحلیل و خوانش قرار گرفته است.
ابن هیثم,ادراک زیبایی,خوانش آثار هنری,ساختار بصری,ونگوگ
https://jfava.ut.ac.ir/article_83100.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_83100_9b09e92a3fd77baef94c0f7cab3aa287.pdf