دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
نقش قوة خیال در پدیدارشناسی ادراک زیباییشناختی از دیدگاه میکل دوفرن مطالعة موردی: نقاشی شارل هشتم
4
14
FA
فاطمه
بنویدی
دکتری فلسفة هنر، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات، تهران،
fateme_benvidi@yahoo.com
10.22059/jfava.2014.55415
ادراک زیباییشناختی از جمله مباحث بحثبرانگیز در حوزة زیباییشناسی جدید است که میکل دوفرن از یک منظر خاص پدیدارشناختی به بیان آن مبادرت ورزیده است. به باور وی، اثر هنری ساختاری را برای ابژة زیباییشناختی فراهم میکند که مهمترین تمایز بین این دو در ادراک است. در این مقاله تلاش میشود این تمایز را مشخص کرده و فرایند ادراک زیباییشناختی و نقش قوة خیال از دیدگاه دوفرن نشان داده شود. دوفرن سه مرحله برای ادراک زیباییشناختی قائل شده است. مرحلة نخست حضور است که در آن از مرلوپونتی تأثیر پذیرفته است. در مرحلة دوم، یعنی خیال از سارتر تأثیر پذیرفته، و سرانجام در مرحلة سوم، یعنی تأمل و احساس متأثر از کانت است. از نظر وی، تماشاگر اثر هنری در ادراک اثر هنری باید این سه ساحت را همزمان درک کند. در این جستار کوتاه، با روش توصیفی و تحلیلی، مرحله دوم بررسی میشود. همچنین به تأثیری که دوفرن از سارتر گرفته، اشاره خواهد شد. در پایان، دوفرن نتیجه میگیرد که خیال یک مرحله از ادراک است و به غفلت سارتر از ادراک به خاطر خیال و عواطف اعتراض میکند و این غفلت را باعث و بانی سوء تفسیر سارتر از تجربة زیباییشناختی میداند.
سارتر,میکل دوفرن,خیال,ادراک زیباییشناختی,نقاشی شارل هشتم
https://jfava.ut.ac.ir/article_55415.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55415_490525eec45c34fcc513773d10af0f03.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
هنر آبستره و حذف روایت
15
24
FA
ویدا
فرهمند
کارشناس ارشد پژوهش هنر، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
veeda.far@gmail.com
سعید
حقیر
استادیار دانشکده معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران
10.22059/jfava.2014.55416
به نظر می رسد در راستای دورانی که زبانشناسی و ادبیات تطبیقی نبض مباحث انتقادی را در دست می گیرند، مسیر تجسم به خلقی روایت گریز متمایل می شود که در خلال آن تصویر به سکوت و خلق آبستره به نوعی زبان بصری از فرم میگراید. تصمیم هنرِ آبستره به سکوت و واردسازی تجسم به قلمروی انحصاری بصری و دفاع از آن در برابر سخن و در همین راستا وسواس هنرمندِ مدرن برای حذف عناصر ادبی و روایی، خود معرف این گرایش در تجسم است. اما از طرف دیگر، هنرمند مدرن بیش از هر دورهای وابسته به ایدئولوژیهای مدرن و نظریات ادبی و زبانشناشانه حاکم بر زمانه است و این با نفس حذف روایت در تضاد است. در مقاله حاضر پس از بررسی روند حذف روایت و قیاس از تجسم و تغییر تناسب میان بازنمایی و روایت و همچنین تحلیل بار روایی در چند اثر منتخب، میزان موفقیت این گرایش در حذف عناصر روایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت که براساس آن میتوان مدعی شد که گرایش آبستره نه تنها در تلاش برای پرهیز از روایت و کمینهگرایی روایی در نهایت از خودِ اثر تهی شد، بلکه وابستگی آشکار به نظریات زمانه نیز کاملاً در تضاد با این مدعا بود.
هنر مدرن,آبستره,روایت,سکوت بصری,انتزاع,قیاس,بازنمایی
https://jfava.ut.ac.ir/article_55416.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55416_ec2337053979023909c87f4ea0e1b200.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
تحلیل بینانشانه ای روابط فرم و فضا
25
36
FA
بابک
امرایی
0000-0002-9408-8490
عضو هیئت علمی گروه طراحی صنعتی دانشگاه هنراسلامی تبریز
b.amraee@gmail.com
10.22059/jfava.2014.55418
امروزه نقدهای نو برای تحلیل و خوانش متون مختلف مورد استفاده قرار میگیرند و نتایج قابل قبولی از خود نشان میدهند. بینامتنیت و نقد بینامتنی ـ و بینانشانهای ـ از آن جملهاند. نقد بینامتنی از دهة 1960 توسط یولیا کریستوا و سایر اعضای حلقة تل کل رواج یافته است و امروزه مکاتب مختلفی در این زمینه فعالیت دارند. یکی از شاخههای نوین و پرکاربرد بینامتنیت، «نقد بینانشانهای» است. متاسفانه این روش نقد هنوز آنچنان که باید در خوانش متون معماری و طراحی صنعتی به کارگرفته نشدهاست. این پژوهش، با هدف رسیدن به یک شناخت نظاممند از فضا و روابط فرم و فضا، این روش نقد را بکار گرفته است. بر اساس تحلیلهای صورت گرفته در این پژوهش، چهار رمزگان مؤثر در خوانش فضا شناسایی شدهاند که عبارت اند از: رمزگان ابعاد فیزیکی، رمزگان بصری، رمزگان معنایی و رمزگان بعد پنهان که هر کدام از این رمزگانها، زیررمزگانهایی دارند. براساس رمزگانهای یاد شده، روابط فضایی فرم با سایر فرمها در دو گروه «فرمهای سایر محصولات» و «فرمهای کالبدی» شناسایی شده است. در نهایت، براساس چهار رمزگان یاد شده، الگویی از روابط فضایی فرم بدست آمده است.
طراحی,فرم,فضا,بینامتنیت,بینانشانگی
https://jfava.ut.ac.ir/article_55418.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55418_852c96a3e4a39de4fe9016bf03715925.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
امکان سنجی استفاده از آیکونولوژی جهت تفسیر آثار هنری آبستره
37
46
FA
مهیار
اسدی
دانشجوی دکتری پژوهش هنر، دانشکده هنر ادیان و تمدنها، دانشگاه هنر اصفهان
mahyar.asadi@ymail.com
حسن
بلخاری
mahyar.asadi@ymail.com
bolkhari@ut.ac.ir
10.22059/jfava.2014.55419
آیکونولوژی به عنوان یک رویکرد- روش در مطالعات هنر، جهت تفسیر آثاری با سابقة تاریخی دستمایه قرار گرفته و علیرغم ادعای کارکرد آن در باب تفسیر آثار هنری مدرن، هیچگاه در تفسیر یک اثر هنری آبستره مورد استفاده قرار نگرفته است. هدف این مقاله امکانسنجی استفاده از روش آیکونولوژی در تفسیر آثار تجسمی آبستره است و پرسش این پژوهش بدین قرار است که آیا روش آیکونولوژی که در پی شناخت معنا در مقابل فرم(صورت) است، در تفسیر آثار هنری آبستره روشی کاربردی خواهد بود یا خیر. فرضیه این جستار اینچنین است که آیکونولوژی مبتنی بر معنای اثر بوده و این معنا در دنیای نسبیگرای هنر آبستره خارج از دسترس و اساساً متکثر و نسبی است. بنابراین آیکونولوژی در باب آثار هنری آبستره کاربردی نخواهد بود. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانهای و روش تحقیق بکار برده شده در این پژوهش تحلیلی- تاریخی است. یافتههای تحقیق بدین قرار است که شناخت معنای واقعی یا ابتدایی در آثار آبستره نانگارهپرداز ممکن نیست و این بدان معناست که آیکونولوژی در همان گام اول متوقف میشود. در آثار آبسترة حامل تصویر هم، از پس صورت اثر نمیتوان به معنای واحدی رسید و هویتی که بازشناخته میشود متکثر بوده و منطبق بر ماهیت اثر نیست.
آیکونولوژی,آیکونوگرافی,هنر آبستره,معنا,نسبی گرایی
https://jfava.ut.ac.ir/article_55419.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55419_3838609a7f2866f5fc24a2f6cae1c6ba.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
نگاهی به عناصر تاثیرگذار در شکل گیری نگاره ایرانی مطالعه موردی: نگاره زاری بر مرگ رستم در شاهنامه بایسنقری
47
54
FA
اشکان
پوریان
دانشجوی کارشناسی ارشد باستانشناسی، گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران
apooryan@ut.ac.ir
حسین
عزیزی
کارشناس باستانشناس، گروه باستانشناسی، دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تهران
10.22059/jfava.2014.55420
در پدیدآیی نگارهها، همانند تمام آثار فرهنگی دیگر، ساختها، زیرساختها و روساختهای مختلفی دخیلاند. از آنجا که این سه اصطلاح برخاسته از ایدئولوژیهای مدرن هستند، قصد پژوهشگران، لزوما ًدرک اینها از طریق رمزگشایی اثر فرهنگی نیست، بلکه نگاهی طبقهبندیشدهتر، روشنتر و عینیتر است. در این نوشته سعی شده تا از طریق مطالعه عوامل ایجادکنندة اثر فرهنگی، پاسخی مقتضی به شرایط دوگانه تقابل فرمی و مضمونی دادهشود. الگوهای مضمونی(کلیشه ها/ شمایلها)، الگوهای فرمی(سنن فرمی/ سبکها)، حامی، شرایط اجتماعی- اقتصادی- سیاسی- مذهبی، بافت بنیادین، هنرمند(چه کار گروهی چه اثر دست یک شخص) و مخاطب، 7 عامل کلیدی در مطالعة نگارهها (حداقل در این مطالعه موردی) میباشند. در اینجا با مطالعه موردی نگاره زاری فرامرز بر تابوت رستم و عمویش زواره، سعی در جایابی هر یک از این عوامل شدهاست. با توجه به این عوامل، ساخت نگاره مورد نظر تحلیل شده و هدف آن از طریق مطالعة دو سطح صریح و ضمنی اعادة مطلب تحلیل شده است. روش پژوهش در اینجا مطالعهای کیفی براساس عناصر بصری موجود در تصاویر است و اینکه هر عنصر چه جایگاهی در طبقهبندی مورد نظر دارد. نتیجة حاصل از پژوهش این است که تکاثر مورد پژوهش بر مبنای طبقهبندی مضمونی/ فرمی و شناخت ساحتهای دلالی مضمونی جبرگرایانه (تسلیم در برابر امر الهی) دارد.
شاهنامة بایسنقری,سوگواری,دلالت صریح,دلالت ضمنی
https://jfava.ut.ac.ir/article_55420.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55420_8a5a6863f8202b0d4fd3e81f9576be8b.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
تزئینات گره چینی در بناهای محله خانه بر ماسوله
55
66
FA
حسن
ستاری ساربانقلی
1 استادیار گروه معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، تبریز، ایران
sattari@iaut.ac.ir
سعید
حسن پور لمر
0000-0002-6488-0532
2 دانش آموخته کارشناسی ارشد معماری، گروه معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خلخال، خلخال، ایران
s.hasanpuor@yahoo.com
10.22059/jfava.2014.55421
گره چینی، هنر ایرانی در رده تزئینات هندسی قرار دارد. نظم ساختارهای هندسیای که با نظام مشخصی تکرار میشوند؛ بازآفرینی مداومِ متشابه، ولی نه همسانِ الگوهای خاصِ تزییناتی در هنر گره چینی، چشم را مینوازند. پژوهش حاضر با هدف مطالعه تزئینات گره چینی به کار رفته در محله خانه بر ماسوله تدوین گشته است. طرح گره چینی مشتمل بر کتیبهها و حاشیههای آن در محله خانهبر ماسوله، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش در این تحقیق بر مبنای مطالعات میدانی و با حضور عینی در محل و مشاهده مستقیم از بناها و تزئینات و تصویربرداری از آنها و در نهایت تبدیل تصاویر به فایلهای اتوکدی با مقیاس جهت تحلیلهای بعدی بوده است. تحقیق در پی یافتن الگوهای حاکم بر نظام تزییناتی گرهچینیها در محله خانهبر ماسوله بوده است. نتایج حاکی از تحقیق، نشاندهنده آن است که در محله خانهبر، سی و یک الگوی گرهچینی وجود دارد. گرهچینی عمدتاً در قسمت بازشوها به صورت اُرسی، بَریَه، سر بَریَه و یا پنجرهای تلفیقی استفاده شده است. الگوهای بکار رفته در کتیبهها نیز تنوع بیشتری را نسبت به الگوهای حاشیه داراست.
تزیینات معماری ایران,شهرک تاریخی ماسوله,گره چینی,الگوهای گرهچینی,محله خانهبر ماسوله,هندسه
https://jfava.ut.ac.ir/article_55421.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55421_a11161c376e91aaa338bbdad21b16d5a.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
نشانه شناسی نقوش سنگ قبور قبرستان تخت فولاد اصفهان
67
76
FA
نینا
صفی خانی
دانشجوی کارشناسی ارشد گرافیک، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران
سید ابوتراب
احمدپناه
0000-0002-6546-1401
استادیار دانشکده هنر و معماری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
ahmadp_a@modares.ac.ir
علی
خدادادی
کارشناسی ارشد معماری، پردیس هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
10.22059/jfava.2014.55422
در قبرستان تخت فولاد اصفهان که قدم بگذاریم، از مشاهیر و دانشمندان آرمیده در آن که بگذریم، این مکان حاوی گنجینهای از نقوش و تصاویر میباشد و در این رهگذر، تبلور نقوش حیوانی شیر و ماهی در کنار دیگر تصاویر، نشان از اهمیت و نقش ویژه آنها در میان باورها و عقاید انسانی میباشد. شیر که در این قبرستان به صورت نقش گود، برجسته و مجسمه نمود پیدا کرده است، در هنر و فرهنگ بسیاری ملل، به عنوان سمبل شجاعت، قدرت، دلاوری، آتش، پرتو خورشید، پیروزی، روح زندگی، سلطنت، عقل، غرور، مراقبت و محافظت شناخته شده است. ماهی نیز که به صورت تکی و جمعی غالباً داخل گودال حوض مانند تصویر گردیده، علاوه بر زیبایی فوقالعاده کالبدی، دربرگیرنده مفاهیم مستقیم و نمادین بسیاری است. در این تحقیق با گردآوری 600 نمونه از سنگ قبور و بررسی 150 نمونه شاخص، با روش توصیفی– تحلیلی، در روند شناسایی تزئینات، به طبقهبندی گونههای نقوش در قالب اشکال گیاهی، انسانی، حیوانی و اشیاء، پرداخته شده است. یافتههای این مقاله نشان میدهد که نقوش، صرفاً جنبه تزئینی نداشته و علاوه بر اشاره مستقیم به مفاهیم، سندی است که ویژگیهای اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی دوران را آشکار میسازد.
اصفهان,لسانالارض,تخت فولاد,سنگ قبر,شیر,ماهی
https://jfava.ut.ac.ir/article_55422.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55422_3c265df0274caff5fc8713e866ef4287.pdf
دانشگاه تهران
دانشکدگان هنرهای زیبا
نشریه هنرهای زیبا: هنرهای تجسمی
2228-6039
2538-5178
19
4
2014
12
22
مطالعه تطبیقی نشانه های بصری در آینه کاری ایرانی و هنر فتوکلاژ* (مورد مطالعاتی فتوکلاژهای دیوید هاکنی)
81
95
FA
رضا
پورزرین
عضو هیأت علمی گروه هنرهای کاربردی، دانشگاه هنر شیراز، شیراز، ایران.
rpoorzarrin@gmail.com
اصغر
جوانی
استادیار دانشکده هنرهای تجسمی و کاربردی، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان، ایران.
a_javaniart@yahoo.com
10.22059/jfava.2014.55423
آینه کاری ایرانی گونهای دیوارنگاری به شمار میآید ولی به اعتبار ویژگیهای بینشی، مضمونی و ساختاری، با انواع دیگر دیوارنگاری در جهان متفاوت است؛ در حقیقت ما در آینهکاری شاهد زبان تصویری ویژهای هستیم که از تعامل میان قطعات خرد شده آینه با نقوش هندسی شکل گرفته است؛ محتوای شکلی این عناصر را فرمهای کوچک هندسی، سه گوشهای منظم و فرمهای ساده شده طبیعی تشکیل دادهاند؛ از جهت ظرافت دید، این روش نتایج درخشانی دربرداشته و سبب بوجود آمدن شیوه نوینی از اجرا گردیده که معادل تصویری آن را میتوان در اشکال گوناگون هنر نوین بویژه هنر فتوکلاژ مشاهده کرد؛ این مقاله تلاشی است برای پاسخگویی به این مسئله که آیا تشابهی میان نشانههای زیباییشناختی در آینهکاری ایرانی و فتوکلاژهای دیوید هاکنی وجود دارد؟ از این رو با بهره جستن از روش توصیفی- تحلیلی و با جمعآوری اطلاعات کتابخانهای و میدانی، به مطالعه پارهای از وجوه اشتراک نمونههای موردنظر میپردازیم. حاصل تطبیق و نتیجه بررسیها نشان میدهد که نشانههای بصری بکار رفته در آینهکاری ایرانی و فتوکلاژهای دیوید هاکنی فارغ از مجموع شرایط زمانی و مکانی به صورت مشابه بکار رفته است.
آینه کاری ایرانی,هنر نوین,فتوکلاژ,دیوید هاکنی
https://jfava.ut.ac.ir/article_55423.html
https://jfava.ut.ac.ir/article_55423_1d5532da115d1eca226e53dd9df6353a.pdf