دیگری و هنر مدرن: کنکاشی در آراء کانت، شوپنهاور و نیچه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری پژوهش هنر، دانشکده هنر، دانشگاه تربیت مدرس

2 استادیار دانشکده هنر، گروه پژوهش هنر، دانشگاه تربیت مدرس

10.22059/jfava.2025.384135.667412

چکیده

غالبا پژوهشگران از واقع‌گرایی به مثابه معیاری اساسی در بررسی سبک‌های هنری، به ویژه هنرهای بصری، بهره می‌گیرند و تحولات هنری را در نسبت با آن بررسی می‌کنند. با این همه، از ابتدای قرن بیستم و با به محاق رفتن واقع‌گرایی در آثار بصری، دیگر نمی‌توان از چنین معیاری در تبیین تحول سبک‌ها و نگرش‌های هنری مانند گذشته بهره گرفت. به عبارت دیگر، واقع‌گرایی در توضیح تحولات هنری و ظهور مکاتب مختلف نابسنده است. در این مقاله با بررسی دیدگاه‌های کانت نشان داده می‌شود که سوبژکتیو دانستن حکم زیبایی‌شناختی را می‌توان به مثابه انتظاری در جهت تأیید «دیگری» در نظر گرفت، از این منظر هر چند کانت همواره انتظار دارد تا «دیگری» احکام زیبایی‌شناختی صادر شده توسط «من» را تأیید کند، با این همه این امکان وجود دارد تا «دیگری»، حکمی متفاوت داشته باشد. چنین تفاوتی در نبود اصول عینی ابژکتیو زیبایی‌شناسانه، راه به گفتگو و اقناع می‌برد، شیوه‌ای که نشان داده می‌شود، می‌تواند تحول سبک‌های هنری را در اروپا، پس از ظهور امپرسیونیسم توضیح می‌دهد. در عین حال، انحلال «دیگری» که در نهایت سبب انحلال «من» نیز می‌شود، یکی دیگر از امکانات سوبژکتیو دانستن حکم زیبایی‌شناختی است که از سوی شوپنهاور و نیچه پی‌گرفته می‌شود و چنانکه استدلال می‌شود، نمونه‌های قدرتمند خود را در هنرهای تصویری آبستره می‌یابد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات