آثار چوبی باقی‌مانده از مسجد جامع برزک، مطالعۀ کتیبه‌های نویافته و معرفی هنرمندی از تبار ابوزید

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه ادیان و عرفان، دانشکده ادبیات و زبانهای خارجه، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران

2 گروه معماری، دانشکده معماری و هنر، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران

چکیده

ابوزید ابن ‌محمد ابن ‌ابوزید ازجمله هنرمندان کاشی‌ساز و سفالگر کاشان است که بیشترین رقم‌های باقی مانده بر روی آثار سده‌های میانه به او تعلق دارد. باوجود دامنه‌دار بودن کار هنری در برخی خاندان‌های هنرمند و صنعتگر کاشان در سده‌های میانه همچون خاندان ابوطاهر، تاکنون اطلاعاتی دقیق از هنرمند دیگری از تبار ابوزید به دست نیامده است. لذا این پرسش قابل طرح است که آیا فرد یا افراد دیگری از تبار او به کار هنری اشتغال داشته‌اند یا خیر؟ این مقاله با مطالعۀ آثار چوبی باقیمانده و ناشناخته از مسجد جامع برزک در پی شناسایی و معرفی هنرمند دیگری از خاندان یادشده است. روش تحقیق این مقاله توصیفی‌ـ‌تحلیلی و با رویکرد تاریخی است و مطالعات آن به صورت میدانی شامل مراجعه به محل نگهداری آثار و مستندسازی آنها و همچنین مطالعات کتابخانه‌ای به انجام رسیده است. در ادامه، داده‌های به دست‌آمده از مطالعات میدانی و ازجمله خوانش کتیبه‌ها با مطالعات پیشین مقایسه و یافته‌ها تحلیل شده است. نتیجۀ مطالعات نشان می‌دهد که در سال 705 ه‌ق هنرمندی که در ساخت مسجد جامع برزک شرکت داشته است و دست‌کم به کار خطاطی و حکاکی روی چوب مسلط بوده خود را با نام محمدبن‌ابوزید معرفی کرده و در کتیبۀ منحصر بفردی، نسبش را تا ابوزید ابن‌ محمد نیای خود برمی‌شمارد.

کلیدواژه‌ها


توجه شود که یکی از متقدم‌ترین ظروف منتسب به ابوزید، کاسۀ مینایی موزۀ متروپالیتن نیویورک است که تاریخ 4 محرم 582 دارد (Blair, 2008, 156).
[1]. برای انتساب ظروف مینایی به ابوزید توجه شود به کاسۀ مینایی موزۀ متروپالیتن نیویورک که تاریخ 4 محرم 582 دارد (Blair, 2008, 156).
[1]. همچنین نک: کریمی، فاطمه (bـ1367)، ابوطاهر، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، جلد 5،  632ـ638.
[1]. نک: صنیع‌الدوله، محمدحسن‌خان (1302)، مطلع الشمس، 59.
[1]. در این مورد به منابع زیر رجوع شود: واتسون، الیور (1390)، سفال زرین‌فام ایرانی، 169ـ173؛ همچنین:  و کریمی، فاطمه (aـ1367)، ابوزید کاشان، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، 508.
[1]. عمادالدین شیخ‌الحکمایی و برخی دیگر پژوهشگران معتقدند که این نوع تاریخ‌نویسیِ معمولِ دورة صفوی با حذف صفر صدگان همراه بوده است. بر این اساس باید این تاریخ را 1084 خواند (برای نمونه نک: افشار، سفرنامچه (گلگشت در وطن)، 151). احتمال دیگر که در این مقاله بر آن تأکید شده است، حذف عدد هزارگان در این نوع تاریخ‌نویسی است. در این مورد توجه به تاریخ‌های درج‌شده در کتیبۀ توغ‌های دوره صفویِ کاشان، احتمال حذف شدن عدد هزارگان را دست کم در منطقۀ یادشده بیشتر می‌کند. در تحقیقی که طی آن توغ‌های ایرانی بررسی و دسته‌بندی شده است، توغ‌های مربوط به سه دهۀ اول قرن دوازدهم هجری قمری دارای ساختار، نمادپردازی، کتیبه‌نگاری و تزئینات مشخص و متمایز نسبت به توغ های سدۀ یازدهم تشخیص داده شده‌اند. اما در برخی از آن‌ها عدد هزارگان نیامده است و اگر بگوییم صفرِ صدگان را حذف کرده‌اند، مجبوریم این توغ ها را متعلق به یک قرن قبل بدانیم؛ درحالی‌که اساساً توغ های سده یازدهم با توغ‌های موردنظر تفاوت اساسی دارند و به‌هیچ‌وجه نمی‌توان این توغ‌ها را به سدۀ پیشین منتسب کرد. این امر از مقایسه ظاهری توغ‌ها نیز روشن می‌شود. برای مثال توغ حسینیۀ سرِ کوچۀ آران با رقم تاریخ 106، توغ زیارت بی‌بی سکینه نصرآباد با رقم تاریخ 125، توغ شمارۀ 3 محلۀ پشت ده ابوزیدآباد با رقم تاریخ 118، توغ شمارۀ 2 حسینیۀ توی ده ابوزیدآباد با رقم تاریخ 131 (مشهدی نوش‌آبادی و خداداد، 1394، 151، 156، 158 و 160) همگی با توغ‌هایی از این چند دهه که رقم هزارگان آن آمده است، هماهنگی و مطابقت دارند (همان، 140ـ182)؛ برای اطلاعات بیشتر همچنین نک: مشهدی نوش‌آبادی، محمد (1394)، ویژگی‌های ساختاری و نمادین توغ ایرانی، تاریخ و تمدن اسلامی، شماره 22، 109ـ134. درعین‌حال باید توجه داشت که تفاوت در شیوۀ خواندن تاریخ موردنظر تأثیری بر نتایج این مقاله ندارد.
[1]. صورت کامل‌تری از این حدیث در رسالۀ فتوتیه میرسیدعلی همدانی این‌گونه است: «رکعتان من فقیر صابر فی فقره احب الی الله تعالی من عبادت الاغنیاء الی آخر الدهر» (همدانی، 1382، 180). در کتیبۀ برزک صفت «فقیر» برای مسلم مؤمن که علی‌القاعده در تقابل با غنا طرح می‌شود، نیامده است. صورت‌های دیگری از این حدیث هم در منابع حدیثی شیعه و سنی آمده است ازجمله در الخصال شیخ صدوق که تأکید آن بر اهمیت نماز با دندان مسواک زده است: «رَکْعَتَانِ بِسِوَاکٍ أَحَبُّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً بِغَیْرِ سِوَاکٍ». دراین‌باره نک، سایت جامع‌الاحادیث به آدرس: http://www.noorhadith.ir/hadith/316424)
[1]. صورت دیگری از این حدیث چنین است: «أکرِموا العلَماءَ فانّهم ورثةُ الانبیاءِ فَمَن أکرَمَهُم فَقد أکرَمَ اللهَ و رسولَهُ» (ری‌شهری، 1386، 304).
[1]. صورت دیگری از این حدیث چنین است: «أَنَّ الْکِبْرَ مِنْ أَخْلَاقِ الْکُفَّارِ وَالْفَرَاعِنَةِ ، وَالتَّوَاضُعُ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ وَالصَّالِحِینَ»، در این باره نک: موسوعه الحدیث: http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?indexstartno=0&hflag=1&pid=305249&bk_no=513&startno=3
[1]. به نظر نمی‌رسد این عبارت درست نوشته شده باشد. صورت های متنوعی از این حدیث آمده است که با متنی که در کتیبه آمده همخوانی ندارد از جمله: لاخیر فی رجل لم یجل ولا خیر فی امرأة جالت.
[1]. در خانه هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه] ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‌کنند.
[1]. محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. 
[1]. و گواه بودن خدا کفایت می کند، محمد پیامبر خداست.
[1]. اوست کسی که پیامبر خود را به قصد هدایت، با آیین درست روانه ساخت.
[1]. خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند.
[1]. و بگو که حق آمد و باطل را نابود ساخت.
[1]. این دو کتیبۀ اخیر که مهم‌ترین بخش از کتیبه‌های نقاشی شده  روی چوب است به کمک استاد عمادالدین شیخ ‌الحکمایی خوانش شد و تلاش برای خوانش دقیقتر و کامل‌تر آن ادامه دارد.