همراهی با دستگاهی که تنها میتواند تصویر فنی تولید کند به زودی یکنواخت و خستهکننده خواهد شد و این همان جایی است که عکاس حرفهای به بازی کردن با دستگاه خود میپردازد، چیزیکه میتوان آنرا بازی عکاسانهای خواند که با نظریهی رژیمهای هنری رانسیر پیوندی بسیار نزدیک برقرار میکند. مرحلهی گذار از بازنمایی به استتیک در عکاسی، بهوسیلهی برهمزدن توزیع امرمحسوس امکانپذیر است، زیرا عکاسی زمانی توانایی حضورْ مابین هنرها را به دست میآورد که بتواند امرپیشپاافتاده را ازآنخود کند. این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، قصد دارد به نحوهی تملّک جایگاهها و بازپسگیری آن در اجتماع به واسطهی بازی بپردازد، بازیای که به امرسیاسی و قانون دستاندازی میکند تا بتواند به این سوال پاسخ دهد که چگونه بازیهای عکاسانه توانایی حضور در رژیم استتیکی را پیدا میکنند؟نحوهی پاسخدهی به این سوال به واسطهی نظریات رانسیر در توزیع امرمحسوس و مفهوم بازی شکل گرفته که برای بررسی بهتر از نمونههای پژوهشی در عکاسی ایران استفاده گردیده است. نتایج حاصل در پژوهش را میتوان بدینصورت بیان کرد: در عکاسی، ازآنخودسازی امرپیشپاافتاده را میتوان برهم زدن نظم بازنمایانهی موجود خواند و مفاهیم بازی و توزیع امرمحسوس به یک چیز در دو ساحت مجزا اشاره دارند.