این پژوهش تلاش دارد تا نحوهی شکلگیری تصاویر لکهای و خطی دوران پیش از تاریخ را بررسی کند. مبنای نظری این پژوهش، وجود نور و بازتابهای آن به صورت سایه و سایه نما، و مواجههی آدمی با طبیعت پیرامونیاش است. بررسی نقوش پیش از تاریخ نشان میدهد که این نقوش در عین سادگی، واجد مفاهیمی نمادین بوده و برداشتی از طبیعت هستند. بارزترین اَشکال این دوره، نقوش تخت و سیاه رنگی هستند که برخی به شکل تجریدی و دفرمه میباشند که ما از آنها تعبیر به تصاویر سایهوار میکنیم که احتمالاً حاصل از منبع نور متحرک هستند. این پژوهش با رویکردی علمی و با تکیه بر دیدگاههای تجربهگرایان و رفتارگرایان به تحلیل فرضیه خود پرداخته و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به معرفی دامنهی منظرهای مشترک انسان و نحوهی تصویرگری او پرداخته، و ضمن تطبیق مشابهت-های تصویری در گسترهی زمین، نتیجهگیری میکند که اساس مشابهت نقوش دوران مذکور، تجربهی واحد آدمیان در درک تصویر، سایهها و تصاویر ضد نور بوده، به نحوی که در آن دوره این شکل از تصویرگری، برای جبران نیازهای بیانگرانه آدمی، کفایت می کرده است.