چکیده
تحول حوزههای علم، فلسفه و سیاست و ارتباط میان آنها در آستانۀ دوران رنسانس آغازین و همزمان با آن، در آفرینشهای فرهنگی و هنری آن دوران نمود یافته است. این تحولات نه تنها خود را در صورت و محتوای این آثار بلکه در تنوع بیان آنها، حتی در مجموع آثار یک هنرمند، نشان میداد و این امر تحت تأثیر روح دوران، لبریز از ویژگیهای متناقض-کهنه و نو، سنّتی و تجدّدمآبانه- بود. مجسمههای دوناتلّو، پیکرهتراش رنسانس آغازین، به نحوی بارز این تنوع را به نمایش میگذارند. هدف این نوشتارِ پژوهشی، نمایش تنوع موجود در آثار دوناتلّو، گوناگونی تمهیدات بیان هنریِ مورد استفاده توسط هنرمند و بیان علل این تنوع، براساس مطالعۀ اجمالی خصوصیات دوران رنسانس بهویژه رنسانس آغازین و نیز مطالعۀ تفصیلی تعدادی از پیکرههای اوست. در پی این مطالعات، تنوع این آثار و علل شکلگیری چنین تنوعی تبیین گردیده؛ ناتورالیسم مبتنی بر مطالعۀ پیکرۀ آدمی به کمک علم تشریح و توجه به طبیعت و عناصر آن که میتوان ریشههایش را در پرسش از منطق الهیات مسیحی و سست شدن بنیانهای آن یافت، بررسی آثار هنری کلاسیک یونان و روم باستان به دنبال نهضت اومانیسم و در نهایت نبوغ و استعداد و درونگرایی شخص دوناتلّو، تنوع بیان آثار او را رقم میزنند.