مقولهی واقعگرایی در عکاسی قدمتی به درازای خودِ تاریخ عکاسی دارد. همواره عکاسان، نظریهپردازان، فیلسوفان، نشانهشناسان و دیگران در خصوص این موضوع به شکل مستقیم یا غیرمستقیم سخن گفتهاند. با این حال، با توجه به مبتنی بودن عکس بر امر واقع، این موضوع همچنان گشوده و قابلبحث باقی مانده است. واقعگرایی، در تعریف فلسفیاش به معنای تأیید وجود هستیهای مستقل از اندیشه و احساس انسان است. خود فرایند عکاسی محل مناسبی برای بروز و ظهور این تفکر میباشد. عکس بنا بر ماهیت واقعگرایانهاش دو دریچه را به سوی جهان هستی میگشاید: یکی در ادامهی تجربهی دیداری ما، اما با پیش نهادن احتمالات گوناگون، دیگری در ادامهی آگاهی و دانشمان. در این مقاله، با شرح انواع واقعگرایی فلسفی (واقعگرایی ادراکی، مفهومی و علمی) سعی میشود تا مصادیق دو نوع آن (ادراکی و مفهومی)، به فراخور موضوع مقاله، در عکاسی دنبال شده و آرای موافق و مخالف نظریهپردازان و منتقدین گوناگون به شکل تطبیقی مورد تحلیل قرار میگیرد. در پایان، با بررسی رویکرد واقعگرایی علمی در عکاسی و تحلیل توانایی این رسانه از منظر شناختشناسی، به این نتیجه خواهیم رسید که عکاسی واقعگرا امکان تبدیل واقعیت به نظریه و برعکس را داشته و نیز نقطهی تلاقی واقعگرایی ادراکی، انتقادی و علمی میباشد.