هدف پژوهش این است با مطالعه نقشمایه دومین شاه قاجار در آثار هنر معاصر ایران، پیوست یا گسست آنها را از هنجارهای تصویری پیکرنگاری درباری قاجار مشخص کنیم تا با تحلیل آنها درباره دلایل ایجاد این گرایش سخن گوییم و سیاق کاری هنرمندان را ارزیابی کنیم. روش پژوهش، تحلیلی-تطبیقی است. بهطورکلی مطالعه هنجارهای تصویری قاجار و آثار هنرمندان پیشکسوت و معاصران بر اساس آن، نشان میدهد پیشکسوتان مانند آغداشلو و بنیاسدی با ادامهدادن فرمهای رؤیتپذیر شاهان و گفتمان پیکرنگاری درباری قاجار به دنبال گفتمان هویتی با تفسیری نو در نقاشی معاصر هستند. در آثار آغداشلو رویکرد انتقادی هم دیده میشود. هنرمندان معاصر مانند سعید خضایی با ارائه نگاهی نو بر فرمهای رؤیتپذیر نقشمایه فتحعلیشاه قاجار از یک سو، با تأکید بر نقش شاهان قاجار و استفاده از آن به سمت جریانی پیش میروند که در بعضی از آثار تبعیت از فرمهای رؤیتپذیر موجد سلطنت دوره قاجار را بر نمیتابند و با رویکردی انتقادی هر چه بیشتر از آن میگسلند. افزونبرآن، تمایل به جهانیشدنِ ایرانیشدن درگیر با مسائل اجتماعی مطرح در سطح جهان، خواست برخی هنرمندان مانند حامدصدرارحامی را در دوره معاصر به سمت دوره قاجار متمایل میکند. میتوان از پیشگامان آثار آغداشلو و از معاصرین اثر سعید خضایی را از نظر سبکی و محتوایی تأملبرانگیزتر ارزیابی کرد.